حتما بخون داستان جالبيه
اگه نخوني از دست ميره
در مورد رفاقته
واقعا اگه نخوني از دست رفته
شايد گريه ات هم در بياد
با سلام
خسته نباشي ممنونم كه به وبلاگم سر زدي خواهشمندم درباره وبلاگم به من از قسمت تماس با ما برام پيام بزاريد
در ضمن اقا ويا خانومي كه اومديد داريد اهنگ گوش ميديد
ويا متن هارو كپي ميكنيد برا وبلاكتون خواهشمندم
همكاري كنيد ويا پيام بديد ويا پست بزاريد
منتظرما
حتما بخون داستان جالبيه
اگه نخوني از دست ميره
در مورد رفاقته
واقعا اگه نخوني از دست رفته
شايد گريه ات هم در بياد
دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....
کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من
زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک
برگشت و دید کسی نیست. کوروش گفت:اگر عاشق
بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی
یه زن و شوهر عاشق اما
فقیر سر سفره شام نشستند غذاشون خیلی مختصر و کم بود
که یک نفر را به زور سیر میکرد مرد به خاطر اینکه زنش بیشتر غذا بخوره گفت
بیا چراغ را خاموش کنیم و توی تاریکی بخوریم زن قبول کرد
چند دقیقه چراغها را خاموش کردند ولی بعد که روشن کردند
غذاها
.
.
.
.دست نخورده توی ظرف مونده بود
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند
بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند
یکی از آنها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد!
دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد
ولی بدون آن که چیزی بگوید روی شن های بیابان نوشت :
امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد . . .
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند به یک آبادی رسیدند
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند
ناگهان شخصی که سیلی خورده بود لغزید و در برکه افتاد
نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت
و او را نجات داد بعد از آن که از غرق شدن نجات یافت
بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد:
امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد . . .
دوستش با تعجب از او پرسید:بعد از آن که من با سیلی تو را آزردم
تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی
ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی ؟
دیگری لبخندی زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار می دهد
باید روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کنند
ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند
تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد . . .